سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      کو...چه ( الهام از شعر عبورِ شاعرگرانقدر مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

      شعری از

      رونیا گلیان

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۰ ۱۴:۲۱ شماره ثبت ۳۷۶۱
        بازدید : ۱۰۵۶   |    نظرات : ۲۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رونیا گلیان

      عبور:
       
       
      درب ها را بگویید باز نشوند ،
      بچسبند پنجره ها سفت هاشور میله ها را 
      که من اسارتم  را به اسیری  کشانده ام 
      یک نردبان بالاتر از خیال
      درست لحظه ی میلاد ِ تبسم ِ چشمی
      که رنگ ِ عبور به خود گرفته بود !

      سر برافراشتم تا عبور
      سر بلند تر از سروی که آسمان را به سخره می گرفت
      آنگاه که ستارگان مغرور 
      رنگ  به تحقیر ِ افول می دادند
      از درخشش زنانه ی نگاهی 

      و  زن .....
      روی کبودی ِ ترکه ای خشک
      آویخته به استیصال ِ گلبرگ
      فهم ِ ریزش را برای باغ به تفسیر نشسته بود ،
      شعر ِ دهانش را باد مزمزه می کرد
      بی آنکه بخواند به خویش
      تصویرساز ِ  نفسهای گلی بی بهار را !

      آه...
      نفسم می  ریخت که می دیدم
      شاه بال ِ شعر  در سایه می سوخت !!

      عجالتأ به درب ها بگوئید باز شوند
      و پنجره ها وُ هاشورها را ....،
      نفسهای شعر سهم ِ من بود
      سهم کبوتری که پرش مهر بود  وُ بالش رویا ،
      وقتی  با پرو بال ِ عشق قصد ِ پرواز کرده بود !     مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

       

       

      کو...چه  ( الهام از شعر عبورِ شاعر گرانقدر مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

      و من، با بالهای ساده ام  

      سقوط کردم در آغوش نفسهای دلتنگ

      با چشمک ستاره های پرسو

      در تب و تاب کویر تا کویر.

       

      حالا فریادت میزنم

       بلند بلند

      که خاک عریان باغچه را

       به سبزینه ی  دستان  تو بسپارم

      این شبها ،نه من

       که فاصله هم فاصله گرفته با تقویم

      با تعطیلات سرخ خواب آلود

      و با باران، که در من

      بابهانه و بی بهانه

       می بارد.

       

      حالا تو بگو

      تویی که با کوچ من

      درکوچه آمدی

      تا بگویی مرا

      که کو؟ چه  آمده بر حال و روزم؟

      و من

       پاسخت را

       به خواب همان کوچه می دوزم ...  اعظم گلیان  ( گلی )

       

       

       


      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4