جمعه ۷ دی
آسمان دل من شعری از محمد فروغی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ ۲۳:۴۰ شماره ثبت ۳۷۲۷۰
بازدید : ۲۲۶ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب محمد فروغی
|
آسمان دل من آبی رنگ
رنگ رؤیا ها بود
آفتابش مهتاب، تابناک از رخ مه رویان بود
گرمِ امید در آن سردی شب های بیابان گردی
آتشی بود که از آه تمنای دلی خاسته بود
و چه اندوه غریبی...
فکر تنهایی یک بوته ی خار در پهنه ی آن دشت فراخ
گل بی خار دلم می آزرد
و سرابی که خیالش چه گوارا بود
به زلالی همان آب روان که ز چشمان طبیعت جاریست
و تب خاطره ای که طبیب لحظات بر سر بالینش
گرد کمیاب فراموشی می ریخت
و چه تنها بودم
من در آن همهمه ی مبهم قرن
که همه از رفتن انسان به فضا
کشف اسرار زمین
و هزاران چه و چه
حرف ها می گفتند
من در آن عصر طلایی فضا
در زمینی خاموش
با فکر تو تنها بودم...
فکر آن گوهر نابی که بشر از پی ساختن بمب اتم از کف داد
فکر آن تربت پاکی که چه طور
طعمه ی آتش ویرانگر شیطان شد
فکر تنهایی آن بوته ی خار
که تمنای نوازش در چشمش
وهمی بود خون آلود
و هبوط از یک خواب در شبی رؤیایی
حسرتی داشت به اندازه ی تنهایی آدم بر سطح زمین
با بار گناهی که به دوش همه ی نسل بشر سنگین بود
حاصلم هیچ نبود جز اشک سیاهی که به بی حاصلی خاک هزاران تردید می بارید
حاصلم هیچ نبود جز فکر و خیال...
فکر یک رویش نو در یقین یک سنگ
در نگاه طرب انگیز بهار
یا که در اندیشه ی پاک باران
فکر یک گویش نو
با زبان سبزه ریشه کردن در عمق سکوت یک سنگ
با زبان چشمه در میان عطش سبز درختان گشتن
فکر یک حرکت نو
شاید پرواز
پرشی از لب خاک تا ملکوت
تا به آنجا که ندیدست نه چشمی نه پنداشته وهمی
تا به آن سمت فلک
کاسمانش آبی رنگ
رنگ رؤیا ها
آفتابش مهتاب
تابناک از رخ مهرویان باشد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.