سه شنبه ۱۵ آبان
خاطره تلخ شعری از شادخواست علوی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۲:۴۷ شماره ثبت ۳۶۸۹۶
بازدید : ۳۷۰ | نظرات : ۲۶
|
آخرین اشعار ناب شادخواست علوی
|
یاد داری که روزی
خسته از چهره ی من
نشستی بر چشمه ی خشک
شکوه کردی از
رشته های گسیخته ی بخت
اخم کردی با چهره ی ترش
تلخی تنگِ نگاهت
بسوخت نهال پربرگ امیدی
که در روز نخست
در دلم ریشه دواند
آنگاه که شکستی
ساقه ی تردی از بوته ی
نورسته ی تاک
و گمان بردی
گذشت بیرحم زمان
میبرد آن خاطره ی تلخ
که آن روز فرو ریخت
بر گلِ روییده به دل
چون پشته ی خاک
افسوس
آن گفت و شنود
در آن روز
رویاند بوته هایی تنومند
از پشته ی خار
در آن جلگه ی سبز
آن گلشن خوشبوی که عطرش
آویزه ی دستان تو بود
آن بوته ی پر خنجر و خارِ
که آنروز
زبان و چشمان تو کاشت
هرآنچه گلی
که ریشه داشت
به گلزار دلم
به یک آن، برداشت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.