دو چیز در جهان بی انتهاست: عظمت جهان و حماقت بشر انیشتین
شنبه ۲۹ دی
گمنام شعری از رضا نظری
از دفتر چهار پاره ها نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۲:۵۷ شماره ثبت ۳۶۶۴۸
بازدید : ۱۰۷۱ | نظرات : ۲۲۹
صدای ارسالی شاعر:
مرورگر شما از پخش صدا پشتیبانی نمی کند
یکی بود ، یکی نبود
زیر ِ گنبد ِ کبود
توی یه دره ی تنگ
یه جوون نشسته بود
گلوله توی گلو
ترکشا توی بدن
یکی از پاها نبود
پُرِ زخم ِ سر و تن
همه ی دار و ندار
یه تفنگ و یه خشاب
اینو هم اضافه کن
توی دستاش یه کتاب
پشت اون یه تخته سنگ
روبه روش یه جاده بود
زیر سایه ی یه سرو
کنار جاده یه رود
سایه هایی اومدن
سایه های ناشناس
نفسش تو سینه حبس
سایه ی دشمن ماس
نفسای آخره
بازی عشق و جنون
می مونه تا آخره
آخرین قطره ی خون
صف دشمن اون جلو
صدای تیر تفنگ
یکیشون کشته میشه
به ازای هر فشنگ
میره تا اون وره مرز
جسداشون توی رود
اون جوون نشسته بود
زیر گنبد کبود
کرمانشاه
۱۳۹۳/۱۲/۱۲
پ.ن :
نوشتن تا ضبط صدا و گذاشتن موسیقی روی آن کمتر از ده دقیقه طول کشید و ...
بعد از شهید گمنام ، این دومین نوشته ایست که نمیخواهم نقد شود .
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.