سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سخنان بزرگان

        شعری از

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۴ ۰۰:۳۷ شماره ثبت ۳۵۸۱۴
          بازدید : ۴۷۳   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
        آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی

        اندوه دل غم زده خویش بجو
        معلوم نگشت اگر ترا بیش بجو
        لبخند کسان اگر ندیدی هر گز
        علت ز لبان بسته خویش بجو
        ---
        خوش باش و بنوش و خویش دلتنگ مکن
        با خود همه عمر بی جهت جنگ مکن
        آنگونه که آفریده گشتی میباش
        خود را ز برای دیگران رنگ مکن
        ---
        در کار جهان بسی سزد سنجیدن
        خود بودن و خود کردن و خود گردیدن
        بیچاره کسی که در جهان امروز
        با ساز کسان دیگری رقصیدن
        --
        در زندگی تا توانی می کوش پسر
        فرصت مده از دست چو آید در بر
        با گوش دلت اگر بخواهی شنوی
        آهسته زند فرصت دلخواه به در
        -
        بگذشته برفته بهتر افسانه کنی
        آن تجربه کن نه خویش دیوانه کنی
        بگذشته همان خانه مخروبه ماست
        در خانه بگذشته چرا خانه کنی
        --
        گر دور جهان مرد به بن بست انداخت
        از دست امید نی دهد نی خود باخت
        با کوشش خود راه بیابد آخر
        یا راه دگر از ته بن بست بساخت
        ---
        جهل است که گشته ایم از قافله دور
        هم پای شکسته هست و هم دیده کور
        تا خاک نکرده اند تنها به قبور
        این جهل و خرافه را سپارید به گور
        ---
        گریان شده دل زین همه بدها دیدن
        ممکن نبود گریه دل بشنیدن
        دیگر نرود خنده بر این لب هر گز
        با گریه دل مگر توان خندیدن

        اینهم یک عاشقانه

        تا کی بکشم ناز تو ای دلبر ناز
        من بی تو و تو با دگرانت دمساز
        هر صبح روم به بوسِتان تا بینم
        لبخند تو در غنچه   که میگردد باز


         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6