يکشنبه ۲۷ آبان
زیر باران شعری از ویاه
از دفتر ترانه ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ فروردين ۱۳۹۴ ۲۱:۱۴ شماره ثبت ۳۵۷۰۵
بازدید : ۳۰۵ | نظرات : ۸
|
|
توکجایی ...
زیر باران نکند خیس ...
نکند زیر غبار غم شهر در پی گریه پریشان باشی...
نکنددر غم فردا باشی نکند بی کس وتنها باشی
نکند شهر دلت غم باشد نکند راز و موماباشی
راستی میدانی نام مرا میدانی درد شبهای مرا
راستی سفرت رو به کجاست ای نگارین شب من
راستی میدانی که چه اندازه به تنهایی دل غم دیدار تو ام جا دارد
راستی میدانی که غمت سخت به گریه ام میدارد
نه نگو بی خبری نه نگو بی من تنها به دلت گریه نشد...
تو کجا میدانی..
ومرا سخت به گریه ام میداری
راستی یادت هست که شبی گفت به من اندل تو که مرا داری دوست
نه به یادت به کجا این داری نه به یادت به کجا این داری..
برو لیکن که به تنهایی خود خواهم مرد وکجا میدانی...
تقدیم به
............../////////////R////////////..............
ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ
هر روز به قتل میرسم و شعر من
فقط
به انتشار شعله کبریت میرسه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.