چپ،
راست،
چپ،(1)
فریاد
از این دنیای بی بنیاد
از این سرما
از این طوفان و برف و باد
بکوب سرباز محکم تر
زمین و آسمان باید بداند لشگری خون ریز می آید ز انسان ها
برای فتح میدان ها،
سراپا گوش
به فرمان ها
بکوب سرباز محکم تر
مبادا گم کنی یک دم قدم ها را
به زیر پای چپ فرمانده خواهد داد فرمان را
به دست، فنگ(2) و به پیش، سرباز
به سوی فتح میدان ها
چه باک از قتل انسان ها
چه بیم از مرگ ایمان ها
امان از قلب سربازی که شاعر بود
و می کوبید پا ها را
به دست، فنگ و به پیش می رفت
که زیر یوغ فرمان بود
دلش اما پریشان بود
شکسته زیر پای او و یارانش
چه گل هایی به بستان ها
امان از مرگ ایمان ها، درون قلب انسان ها
امان از قلب بی احساس بی ایمان، ژسه در دست
دژخیمان
بکوب سرباز با یک ضرب، محکم تر
ولی سرباز شاعر گاه تک می زد(3)
چرا که زیر چشمی از صف موران زیر پا نظام خویش را می جست...
به زیر پای چپ ناگاه
فرمانده
فرمان داد
آتش بار...
بکش یا کشته شو سرباز
که این قانون جنگ ماست، چه انسان ها، چه حیوان ها
ولی سرباز شاعر باز
قدم ها را گم می کرد...
امان از تیر سربی در میان قلب سربازی
که سرشار از سرود صلح و عشق و دوستی ها بود
بکوب شاعر محکم تر
قلم را در مرکب دان
زمین و آسمان باید بداند فرق هایی است میان آدم و حیوان
به پیش، فنگند(4) درختان، صبحگاه از بانگ سرد باد
به پایداری سربازی که شاعر بود
و از کشتار موری زیر پا هم سخت گریان بود
برایش ایست، صف موران کشد(5)
چو می بیند مزارش را
که او سردار مخلوقات عالم بود،
آدم بود...
آدم بود...
آدم بود...
1 هنگام حرکت گروه سربازان برای کوبیدن پای راست به طور هماهنگ در ضرب چهارم خوانده می شود
2 فرمان نظامی که سلاح را سرباز روبروی سینه بگیرد
3 تک زدن اصطلاحی در آموزش نظامی هنگامی که سربازی ناهماهنگ با دیگر سربازان پای خود را می کوبد
4 فرمانی نظامی که سرباز سلاح را روبروی صورت خود به صورت عمودی نگاه می دارد که به نشانه احترام انجام می شود
5 ایست کشیدن اصطلاحی در محیط های نظامی است که وقتی شخصی با درجه بالاتر از کنار سربازان عبور می کند با ایست کشیدن همه به احترام او خبردار می ایستند