اسير شدن اتابك ملك عزالدين و پسرش سيدي احمد در سال 780 ق
به زندان فكندند در اندكان*
شه و سيدي احمد* سران و مهان
سه سال از وطن دور و در بند بود
به دور از زن و خويش و فرزند بود
ستم ها فراوان به دستور او
روا داشت بر حال رنجور او
دوباره ندادند مردم خراج
به تيمور آن صاحب تخت و تاج
به دستور تيمور امير لران
رها گشت از قلعه ي اندكان
كه شايد ستاند خراج سپاه
فرستد به درگاه تيمورشاه
چو زندان به روي مَلك باز گشت
به ملك لرستان مَلك باز گشت
همه ملك آباد ويرانه ديد
لرستان لگدمال بيگانه ديد
به تاراج رفته است اموالشان
پر از بيم گشته است احوالشان
گريستند بر حال آلاله ها
چكيدند از چشمشان ژاله ها
نشستند با لاله ي سر به زير
كه از داغ ياران همه زرد و پير
رها خود چو ديدند از گمرهان
شه و سيدي احمد همه همرهان
يكي لشكر بي امان گرد كرد
به چالاكي گلّه اي شير زرد
كه بيباك بود و دلير و زرنگ
همه مرد سختي همه مرد جنگ
سر راه دشمن نموده كمين
به آنان جهنّم نموده زمين
به گرز و فلاخن به تير و تبر
شكستند بسيار دستان و سر
ببردند با خويش اموالشان
پريشان نمودند احوالشان
هر آن چيز بردند از لر به زور
گرفتند ز آنان به زور و غرور
هميشه به دلها پر از اضطراب
به چشمان نديدند يك لحظه خواب...
سيدي احمد :فرزند اتابك ملك عزالدين ،مرقد اين فرد والا در پاعلم لرستان نزديك پل دختر زيارتگاه مردم است
اندكان :شهري در سمرقند