سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 3 تير 1403
    17 ذو الحجة 1445
      Sunday 23 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۳ تير

        کودتایِ پایتخت

        شعری از

        رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

        از دفتر مزامیر نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ ۲۲:۵۱ شماره ثبت ۳۵۱۴۷
          بازدید : ۴۰۲   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
        آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

                              << کودتایِ پایتخت >>
        وقتی همه چیزت
        دست به دستِ هم می دهند
        که از مرداب هایِ غرق شده در خونِ تو
        شوکران هایِ آبی رسته اند؛
        دست رویِ دست مگذار!
        ریشه هایِ گوشتخوارش
        از تلخِ متناوبِ جرعه هایِ سمِ تو
        از بوسه هایِ رگ هایِ آبیِ تو
        بر خارِ تیغه هایِ سرخ ،رسته اند؛
        و می جوند جوی هایِ آبیِ دستت را ...
        قرص هایِ والیومِ پشتِ هم ،
        وپشتِ هم خواب نمی بینند
        مسمومیتِ خونیِ شمدهایِ لاعلاجِ تختت را
        از نوشدارویِ همیشه دیرِ سهراب؛
        درلرزش هایِ ، های هایِ گریه هایِ وهم
        رستمِ شکسته بر شانه یِ تنهاییِ اتاق
        حجمِ دقیقه یِ مرگ می نوشت،
        وجنگ تمام می شد ...
        و شاهنامه یِ خونیِ قصه ات را
        با قرص،تخت می خوابید،
        ودستِ آخرش را که خوش نبود
        به تیغِ تیز می سپرد ...
        ومی رفت مثلِ تابوتِ تاریکِ اذهانِ عمومی
         برشانه یِ شور وتلخِ خاطرات؛
        وقصه یِ ناتمامِ باقی ...
        وقتی بر زمین جویِ خون می رفت
        برای خوابیدن خوانده می شد!!!
        بی گمان دستِ خالی
        وقتی همه چیزت
        دست به دست هم می دهند
        که تو را براندازند
        به حتمِ یقیین ،کودتایِ غریبی در جریان است
        از جویِ خونِ سرازیرِ پایِ تختت می گویم ...!
        ۱۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0