دوشنبه ۳ دی
خداوند کبیر شعری از حسن قلاوندی
از دفتر دل آوا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۹:۲۶ شماره ثبت ۳۴۹۸۳
بازدید : ۵۵۱ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب حسن قلاوندی
|
جانم آن دم که به بند تو اسیر است
زخمه ی خشم تو بر من دلپذیر است
هـر عـطای اندکـی را که دهـی مـا
بی گمان هم بر سر ما بس کثیر است
مرغ خوش خوان چو نخواند چه عجیب است
که صفیـرش در بر جانان حقیر است
نقش زیبـا چون همـه داری چه دارد
آن بُتـی که در قیـاس تـو فقیـر است
مست را خوش می شود آندم که یارش
تا ابد برجان ودل، انـدر ضمیر است
عشـق مـا کی لـایـق آن مـاه باشد
که در آیین وفـا خـرد و خمیر است
ای سمـا مدح برین را کـی توانـی
چونکه آن مه وش خداوند کبیر است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.