سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        دلم از نخست خانه عشق بود

        شعری از

        جعفر باشتینی (سربدار وفا)

        از دفتر سربداران نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ ۰۸:۴۳ شماره ثبت ۳۴۹۰۶
          بازدید : ۵۷۶   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر باشتینی (سربدار وفا)
        آخرین اشعار ناب جعفر باشتینی (سربدار وفا)

        من آن کودکم پشت محمل سوار
        مرا بسته بودند بالای بار
        از آن روز کز کال بگذشته ام
        هنوزم از آن روز آزاده ام
        پدر بره ای را به آغوش کرد
        مرا هم در آن آب بر دوش کرد
        بناگه به گرداب پایش خزید
        من و بره در آب چون برگ بید
        صدایی به گوش آمد از مادرم
        بگفت بچه ام آب برد از برم
        همه همرهان دست بر هم زدند
        به گرداب ، طفل و پدر همرهند
        همان مادرم بود بر آب زد
        تو گویی که او کال را بسته سد 
        پدر سوی من آمدی با شتاب
        پرید هچو ماهی به بالای آب
        خدا خواست دستم گرفتی پدر
        به بالای آب آمدم همچو پر
        زبانها همه بند بود از هراس
        نمانده به کس عقل و هوش و حواس
        همه عشق بود آنچه بود عشق بود
        دلم از نخست خانه ی عشق بود
        به ناله پدر گفت شکر ای خدا
        همه گریه کردند و من بی صدا
        نگاهی به اطراف کو؟ بره کو؟
        همه ناله کردند و من جستجو
        یکی گفت افسوس با آب رفت
        دگر گفت دنیاش پست است پست
        یقین بره هم مادری داشتی
        به دامان مادر سری داشتی
        به گله به گازل نظر داشتم
        منم مثل او مادری داشتم
        به هر سوی گله هراسان دوید
        از آن بره گازل نشانی ندید
        بسی ناله کرد، بره ها بو کشید
        جوابی نیامد، نه بویی شنید
        ز فریاد مادر هست خاطرم
        هنوز اشک او هست بر عارضم
        من آنروز دیدم که مادر چه بود
        که عشق زیر پایش نمودی سجود
        پدر هم از او مهر آموخته
        دل سنگ از داغ او سوخته
        پدر مادر خویش محبوب دار
        خدا از تو رازی شود سربدار
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2