پنجشنبه ۲۹ آذر
نوبت مستی و شیدایی شعری از مهرداد رستم آبادی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۰:۰۴ شماره ثبت ۳۴۵۵۴
بازدید : ۵۱۳ | نظرات : ۲۴
|
دفاتر شعر مهرداد رستم آبادی
آخرین اشعار ناب مهرداد رستم آبادی
|
قرنی گذشت از سر تنهایی ام
نوبت مستی شد و شیدایی ام
من که ز یک گوشه نرفتم به در
عشق تو زد به طبل رسوایی ام
گویی که از آب و گلی دیگرم
شبنم عشق کرده کتیرایی ام
پیش تو کار دل من گیر کرد
من که زبانزد شده گیرایی ام
مست تماشای جمال توام
اگرچه خود مست و تماشایی ام
با دل دریایی بی کرانه
در عجب از آن دل دریایی ام
حوصله کن یکی دو دم میروم
چو عمر خویش کم است شکیبایی ام
شکایت از رمیدن من مکن
کبوتر وحشی صحرایی ام
به یک نگاه خود مکن رد مرا
دستی نگهدار که بیازمایی ام
تو شهره شهر شدی و من همان
ساده ترین جوان روستایی ام
طلسم بخت خفته ام را شکست
سنگینی نغمه ی لالایی ام
پستی خود دیدم به بالای تو
یادی شد از عالم بالایی ام
تو چون پری پرده نشینی و من
چو دیو و دد هرزه ی هر جایی ام
بیگانه و درد آشنای همه
دیوانه و شهره به دانایی ام
به زیر پایت نظری گر کنی
کمتر از آنم که تو می پایی ام
عاشقم و غوغا کنم در غزل
عشق غزالی کرده غوغایی ام
باعث حیرانی عالم شده
به پیش تو زشتی زیبایی ام
این من غافل چه نکردم بخند
حسن خداداد و خود آرایی ام؟
غافلم از هر دو جهان دمبدم
شاهد آن شاهد رویایی ام.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.