چهارشنبه ۲۸ آذر
علی مه روی ولی (قسمت 2) شعری از جمیله زینعلی
از دفتر گنجینه ی دل نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۲۱:۰۷ شماره ثبت ۳۴۲۷۴
بازدید : ۶۵۸ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب جمیله زینعلی
|
زیبا جوانی سرو گون
خوش قامت ورعنا فزون
در جنگ شد با دشمنان
در آتش ودریای خون
رفت و تنش صد چاک شد
چهره ز خونش پاک شد
بابا کنارش خم شد و
نهر دو چشمش باز شد
وقتی که بابا گریه کرد
گویی که دنیا گریه کرد
حالا در آغوش پدر
نه دست مانده و نه سر
گفتا علی اکبرم
چه سخت رفتی از برم
رفتی وقلب من شکست
اشک در نگاهم حلقه بست
چگونه طاقت آورم
مرگت نگشته باورم
تشنه واطشان میروی
قلب پدر را میبری
شکست پشتم پسرم
از رفتنت خون جگرم
رفت اُمّه لیلا اکبرت
رفته علی ات از برت
برو تو را به حق وخاک سپردم
تو را به آب های پاک سپردم
بوسید لبان بسته ی علی را
رخ به خون نشسته ی علی را
آغوش زد وچسباند به سینه ی خود
او را کمر شکسته تا حرم برد
دوستان واستادان گرامی شعر {علی مه روی ولی}چون بسیار طولانی بود بیت های آخر شعر را برایتان نوشتم.امید وارم از آن لذت ببرید.با سپاس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.