سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        در محضر خلیفه!

        شعری از

        عباس خوش عمل کاشانی

        از دفتر شعله ی آواز نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳ ۰۸:۴۱ شماره ثبت ۳۲۹۶۰
          بازدید : ۶۷۴   |    نظرات : ۹۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس خوش عمل کاشانی

        در محضـــــر خلیفــــه ی بغــــداد تـــــاجــــری
        احـــوالپـــــرس آمــــده بــــــــود و لمیـــده بود
        شــــد بیـــــــن اختــلاط صـدایـــی از او بـلنـــد
        بیچـاره پیـــر و خستــــه ، نــــزار و خمیده بود
        رنگ از رخــــش پرید و ز خجلت بخواست مُرد
        زیـــرا عجیــــب پــــرده ی عفّـــــت دریده بود
        شخص خلیفـــه زیــــــرسبیلــــی نمود در(!)
        از بسکه سرد و گرم بـــه دنیــــا چشیده بود
        افـــزون بـــر این خــــراج ورا نیز عفــــو کرد
        جان چــــون که دیــــد بر لب یارو رسیده بود
        آنگاه رو نمـــود بــــه تاجـــر کـــــه :حاجتی
        دیگر بخـــواه (اختــــــــر بختش دمیده بود)
        پیـــش از صــــــدا برای مجازات ، رهــزنی
        در آن مقــام ، خسته به کنجی خزیده بود
        می گشت بــــا نگاه بـــه دنبـــال شافعی
        طالــع از او رمیـــــده اگــر آرمیـــــده بود
        رقّت نمـــود تاجــر و گفتـــا به من ببخش
        این راهزن که گزمه دوگوشش بریده بود
        با عفــــو دزد کــــرد خلیفــــه موافقـــت
        زیرا خلاف قـــــول کـس از وی ندیده بود
        یک هفتــــه راهـزن پــی تاجـر دوید و زد
        بوسه به موضعی که صدازان شنیده بود
        می گفت : جان فدای تووین موضع شریف
        غیر از صـــدای اوکه به دادم رسیده بود؟!
        خامــوش باش و دائم از این در بگو سخن
        زیرا هر آنچه گفتــه از این ره گزیـــده بود
        رندی گذشت و گفت به رهزن که رتبه نیز
        می یافتی بـــه ملک اگـــر شیخ ... بود!!
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8