سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      دلم باران نمی خواهد...

      شعری از

      محمد فروغی

      از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۳۸ شماره ثبت ۳۲۸۸۵
        بازدید : ۳۸۶   |    نظرات : ۱۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد فروغی

      دلم باران نمی خواهد ...
      مرا اندازه ی این قدر احسان نیست
      نگاه چترآلودم چه گستاخانه می افتد چمنزار نشسته سبز در امید باران را
      بیابانم ...
      دلم بستان نمی خواهد...
      مرا اندازه ی این قدر عصیان نیست
      سراب عشق طغیان گر
                       فریبِ چشمِ عطشان لب، دلِ مجنونِ بی جان است
      شبم تارست...
      دلم مهتاب نمی خواهد ...
       طلوع آفتابی در نگاه ماه نمی خواهد...
      مرا اندازه ی این قدر ایمان نیست
      شکار پنجه های ظلمت خونین وحشت زای حیوانی درنده خو ی
      نجیبِ روح، خون آلود
                  در دامان طوفان شبی بیمار می میرد ...
      پریشانم...
      دلم جانان نمی خواهد...
      مرا اندازه ی این قدر  سامان نیست
      به زیر آسمان همواره آواره
       پریشان خاطری دیوانه احوال
      پریوش یار او در آسمان ها ست
      کجا  پرواز داند خاک بی جان
      دلم تنهاست
      به دوشش بار سنگین امانت ها ست
      به پایش زحمت زنجیر نسیان هاست ...
      دلم انسان نمی خواهد
      مرا اندازه ی این قدرعرفان نیست
      سمند بد سرشت سرنوشت آن فرشته خوی، شهباز بهشت آرمیده جاودان  در رزق و رضوان و رضای دوست
      چه سرمست و  شریرانه  به یک غفلت گسست افسار و آن سرو سوار از ریشه بر کند و فکند در درّه ای جاوید آتش، سوز هجران و عذاب انتقامی سخت ...
      چه خشک است و عذاب آور میان آتش غم ها...
      دلم باران نمی خواهد ...
      مرا اندازه ی این قدر احسان نیست...
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1