زِ سقفِ آسمان پروانه مي ريزد
به روی باغها دردانه مي ريزد
به كردار كسي كو مي كند غربال
ز غربالش پرِ پروانه مي ريزد
ميان آسمان يك پنبه زن گويي
كه از بند كمان افشانه مي ريزد
ملخ گويي هجوم آورده بر اينجا
و بر آبادي و ويرانه مي ريزد
و يا پرواز كفترها كه پرهاشان
به بيرون از كبوترخانه مي ريزد
كفن پوش است كوهستان كه آواري
به روي دوش او جانانه مي ريزد