جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر حسین رضائیان بیلندی(فجر)
آخرین اشعار ناب حسین رضائیان بیلندی(فجر)
|
- دلم اگر چه خسته است یرای زاری و دعا
- نمی بَرد به آسمان ، مرا به درگه خدا
- چرا؟ به چشم دیده ام ، به مسجد گذر گهی
- سخن نموده شیخ ما ، ز ظلم شمر بی حیا
- و توصیه به گریه که ، برادران و خواهران
- بهشت وعده داده شد به چشم های خیس ما
- و گریه گریه پشت هم ، و بغض هاست در گلو
- امان که نیست دیگر او ، که یاری اش کنیم ما
- و پشت درب خانه خدا نشسته سائلی
- نه جامه مناسبی ، نه کفش دارد او به پا
- صدای کودکی به گوش ، می رسد از آنطرف
- و جعبه ای به پیش او ، که واکس می زنم بیا
- و گُل فروش دختری ، به دَه رسیده سنِ او
- برای خرج خانه شان ، فروش کرده لاله ها
- به پشت دود چهره ای ، و قامت شکسته ای
- بلا به دور و چشم زخم ، چو او کند ز شهر ما
- که شهر ما ز لشکر حسین و آل او ، پُر است
- صدای " هل من ِ " حسین شنیده است ز قرن ها
- ولی چو غافل از عمل ، به سینه و به سر زنند
- بجای پیروی از او ، سپرده دست بر دعا
- و........
- و باز سر به سجده ام ، دو چشم خیس و دل حزین
- و از خدا طلب کنم ، که حکمتی دهد به ما
- کزین خرافه وارهیم ، و با عمل صفا کنیم
- به دست خویش وا کنیم ، درب جنَت خدا
- تو هم به دل قیام کن ، کزین نیاید حاصلی
- سخن به زیر پا بنه ، و در پی ِ عمل در آ .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.