نه من نیستم
تو خواب مانده ای و
سر کار رفتنت هم دیر شده
اما نه پنجره را باز می کنم
نه صدایت می کنم
که از خواب برخیزی
نه من نیستم
من یادداشت تلخی شده ام
بر تن شفاف آینه
وعکسهایی که دو نیم کردم
نه برای اینکه دلتنگت کنم
نه باید از صفحه صفحه این زندگی
محو میشدم
من لبخندهایمان را دو نیم کردم
وسهم خود را برداشتم
آرامش تن را در تنی دیگر خواهی یافت
و اما من
تا ابد به همین دوست داشتن
تعلق خواهم داشت
دعوایی بود?
درشبی که گذشت?
نه
سخن تلخی?
دستان سردی؟
نه
تنها اشکهای پنهانی من بودند
و حسرتهای پنهان کرده تو
و وجودی که در من تکرار شدنی نبود
سرکشی سرنوشت است دیگر
درست لحظه ایی که همه چیز عالیست
حتی پنجره هم از اندوه نگاه من
و چشمان آسوده خوابیده توترک برداشت
و عشق میانمان را
زندگی هم انکار نخواهد کرد
تنها نبود صدای کودکی
تمام دنیای باهم بودنمان را
خط می زد
نه من نیستم
وباهیچ آدرسی هم پیدایم نخواهی کرد
حتی به آدرس اولین دیدار
پیدایم نخواهی کرد
مگر در آهنگ صدای کودکت
که گوشزد میکند
من نیستم
و من
که باید
به خیلی از تلخی های زندگی
حق بدهم