مهر بر مهربر جان و جانهای مردم زدم
زیبا به زیبا نقش جان بر دل جان زدم
تا میکده عشق قطره ای از جام ساقی دلربا به جانم بدهد
ناله بر ناله زدم بر غم مردم
شکوه وهمدردی وبرادری به تمام زدم
تا در میخانه و چهره ساقی دلربا به رویم باز شود
رقص دل جان با ساقی دلربا و وصال به انجام رسد
زان قطره می ناب که به جانم برفت
خانه و پست و مقام و مسندو کاشانه ام از جانم برفت
بهشت زمین و آسمانم به یک خنده و جام ساقی دلربا برفت
جهنم کی تواند تحمل بکندآتش عشق بی همتارا
آتش عشق آتش جهنم خاکستر میکند
فرشتگان را به ناله زدند و بال سوختن میکند
من چه کنم چه تحمل بکنم آتش عشق بی همتا را
من که هر روز می بر آتش عشقم میزنم
آتشم سر به آسمان میزنم
چه کنم من که مست مست هر روز میخانه ام
مست بی مست بر عشق سر بر زمین و دیواره ام
هر روز ناله بر ناله زن عشق بی همتای دلم
که تواند شرح دهد درد و حزن وشادی عاشق را
کی تحمل بکند درد عشق را
کی تحمل بکند فراق دل را