سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سفری در راه است

        شعری از

        محمد فروغی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ ۲۰:۱۵ شماره ثبت ۲۸۷۰۹
          بازدید : ۴۸۹۹   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد فروغی

        و صدایی مبهم از پس روزنه ی مخفی تاریخ مرا می خواند
        تا به خلوتگه اسطوره و عشق
        تا بدان نقطه ی پیوند حماسی زمین با افلاک
        تا به جغرافی جامانده به چشم بشری از فرار تاریخ

        سفری در راهست ...
        از چشمان زمان می خوانم
        دل کاوشگر من هم گام زمین
        پی خورشید حقیقت
        عزم گردش دارد
        بر مداری ابدی ، در فضایی مرموز
        اما
        با امیدی لبریز یقین
        و حقیقت نقطه ی آغاز است
        سکوی پرش
        پلکانی است ز غرقاب فریب تا فراسوی کمال
        و کمال پایان خوشایند تلاش بشری است

        سفری در راهست...
        دل شیدایی من همگام نسیم
        هوس سبزی آغوش درخت
        هوس لمس شقایق دارد
        با نسیم سحر از گلشن یار
        سفری تا به خزان دل غم دیده ی یک عاشق زار
        سیر در دامن دشت
        دیدن شوق حیات در منش جاری رود
        دیدن منطق مرگ در نگاه نگران هر برگ
        گوش دادن به صدای نفس پاک بهار
        قطع شریان زمان
        حین تشریح زمینی همه رمز و همه راز

        سفری در راه است...
        بسته ام بار سفر
        کوله بارم پر پرسش
        لبریز دعا
        سبدی بافته ام از جنس نگاه
        تا بریزم در آن سیب ترش حیرت
        جامه ای دوخته ام از ادراک تا بپوشانم با آن
        عریانی یک تجربه را.
        گام هایم خسته است
        جاده را می بینم و افق را
        طرح می بندم سفری بی پایان را

        سفری در راه است ...
        رد پای گل احساس اینجاست
        آن طرف تر هم جا پای تفکر پیداست
        باز هم انگار از خودم جا ماندم
        جنبشی باید کرد
        بوی تشویش زمین می آید
        تاول پای زمان چرکین است
        رخت باید بست
        باد می آید و در گوشم
        چون جرسی می خواند:
        ای مسافر برخیز
        گر در این حادثه تو
        هم سفر قاصدکی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2