سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 23 فروردين 1404
    14 شوال 1446
      Saturday 12 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        شنبه ۲۳ فروردين

        ضربه ی آخر

        شعری از

        زهره طغیانی

        از دفتر پنجره ایی رو به دل نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۳ ۲۲:۴۶ شماره ثبت ۲۷۸۹۰
          بازدید : ۷۸۵   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زهره طغیانی

         
        می خندی و اصلا حواست نیست
         
        از دور من غــــــرق تماشاتم
         
        لبهای تو خندون و من گریون
         
        این ثانیه من مسخ چشمـــــاتم
         
         
         
        می خندی و توی دلم غوغاست
         
        اون که باهاته آشناس انگار !...
         
        انگار جایی دیدمش !؟...یا ....نه!
         
        چشمام خوابه ؟!...یا که نه...بیدار!؟
         
         
         
        دنیــــــام تار و این سـرم گیجه
         
        انگار دارم خواب می بینــــــم
         
        یک آن می افتم روی مبلی که ،
         
        با یاد تو هر روز می شینـــــم
         
         
         
        این قلبم از جا کنده می شه . تو،
         
        می بوسی و آروم دستش توی دستاته
         
        نبضم شده  کُنـــــد و نمی فهــمی
         
        احســاس من  داغــــــه  اَداهاته
         
         
         
        برگشتـــــی و حال منـــو دیدی
         
        می چرخم و میرم من از صحنه
         
        اما سکانس آخــــرت جووونم ،
         
        یادت نره ، اونقــــدر بی رحمه ؛
         
         
         
        که این دلو غـــرق سیاهی کرد
         
        یک عمر با کینه شدم هم خواب
         
        اما واســـم روشن تر از روزه ،
         
        روزی پشیمون میشی و بی تاب
         
         
         
        افسوس !...واسه برگشتنت دیره
         
        اون نارفیق از پشت خنجــر زد
         
        اما  تو و چشـــــم هوس بازت ،
         
        این ضربه ی کاری رو آخر زد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1