سه شنبه ۴ دی
غریبانه! شعری از اندیشه شاهی
از دفتر اندیشه شاهی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۲:۲۳ شماره ثبت ۲۷۸۵
بازدید : ۹۹۹ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب اندیشه شاهی
|
1.
هر شب گریه ام غریبانه بود هر نوازش بر سرم یتیمانه بود چون گدایی دروغگو و حقیر.. کاسه ام همیشه خالی و فقیرانه بود
2.
گریه می کنم برای مرگ باورها و عقایدم برای اندیشه هایی که به ناروا به خاموشی می گرایند گریه می کنم برای چشمان ماتم زده ی یتیمان برای بال های خسته ی کبو تران گریه می کنم برای بشری که پا بر روی همه ی اینها می گذارد و فاتحانه می خندد و می ترسم که هرگز نفهمم از کجا امده ام و انگاه باده ی مرگ را سر بکشم می ترسم که خود را نشناسم دراین کتاب هستی می ترسم از زخمی شدن بالهای اندیشه ام می ترسم از نگاه صخره های با صلابت می ترسم که ماه دیگر تنهایی اش را با من قسمت نکند و شرمگین از روی خدایی که باید از او می ترسیدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.