جمعه ۲ آذر
غنی شعری از ناصر جعفری(کوه)
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ ۱۸:۲۶ شماره ثبت ۲۷۲۸۹
بازدید : ۵۳۱ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر ناصر جعفری(کوه)
آخرین اشعار ناب ناصر جعفری(کوه)
|
الا ای دختر زیبا
بیا با من نشین تنها
که من بگشایم این لبها
بگویم درد خود یکجا
که انسانم
چرا افتاده ام مهجور
چرا بیمار شدم از زور
چرا این فقر میآزارد
تن رنجور من از دور
بگفت آن دختر زیبا
که جز لبخند تو بابا
نمی خواهم از این دنیا
نمیدانم که مهجوری
و یا بیماری زوری
ولی شاید
اگر روزی
به سن و سال تو گردم
بدانم من چه منظوری
از این ناگفته ها بوده
که انسانم
ولی یک نکته میدانم
که فقر همسایه ما است
که دیگر هیچکس جز او
نمی کوبد در ما را
چه زیبا است چه زیبا مانده او با ما
بنازم از وفای او
که غیر از او کسی
در پای این سفره خالی
نمی آید _ نمی ماند
بیا گویم به تو بابا
که ما تنها نه ایم_ اینجا و یا هرجا
چنین همسایه ای با شور و شوق داریم
و گویم من به دیگرها
که ما هم ,چون شماها آبرو داریم
و ما غرقیم در ثروت
خدا او را به ما داده
کنیم شکرش و گوییم
ما غنی هستیم غنی هستیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.