سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        می الست

        شعری از

        ساحل شیدا(ساحل)

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۳ ۱۶:۵۵ شماره ثبت ۲۵۴۳۸
          بازدید : ۴۱۷   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ساحل شیدا(ساحل)
        آخرین اشعار ناب ساحل شیدا(ساحل)

        به نام بی نام دوست
        با سلام دوستان عزیز منتطر نقد های سازندتون هستم  قبلا
        از این که به کلبه مویه های شبانه من قدم گذاشتید سپاس گذارم بردیده منت
        من که چنین به رنج و غم نام الست میبرم
        زهر دهی فرو خورم باده دهی به سر کشم
        نامه وصل در این شبم نام تورا خطاب کرد
        در شب جشن وشادیم وصل تو انتخاب کرد
        زلف چنین به باد نده حلقه من به رنگ توست
        باده به جام من بریز عیش من از درنگ توست
        ساقی سرخوشان شدی تاهمه می به سر کشی
        جام شراب اگهی ریزی باز به بر کشی
        شوق تو ام به کودکی بر سر بام عشق برد
        نام تو بردم و جهان گشت وچنین به صدق برد
        خنده سرد جغد شوم کودکی ام تمام کرد
        رنج جهان به گل ببرد کشتی من به دام کرد
        در غم سرد بی کسی نام تو بر زبان برفت
        دور ز من نبودای تا که دلم نشان برفت
        نامه من تو خواندی و بخشش خویش فشاندی اش

            نام رحیم تو چنین کرد که هیچ نخواندی اش

        باده ناب اگهی این سر من به باد داد
        الف و لام یاد این بنده بی سواد داد
        جلوه تو دلم ببرد در صف بی دلان شدم
        تو همه کس من شدی در شب وصل جوان شدم
        آتش داغ شرم من جمله گناه من بریخت
        وصل تو نامه غم و کار سیاه من بریخت
        ناز چنین چو میکنی من به سجده میروم
        سیم وزر و غرور خود بر سر جلوه میدهم
        گر که بهشت اگهی لایق عشق من کنی
        نام الست و ربکم بر لب من روان کنی
        تو به زبان الکن ساحل عشق جان بده
        یا که تو قصه ساده کن روی به خلق نشان بده
        س ش دی 92
        در پناه حق باشید با تشکر از مدیر سایت بخاطر  این جمع صمیمانه
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3