دوشنبه ۵ آذر
حق بگو راست بگو هرچه دلت خواست بگو شعری از محمد
از دفتر باران نو نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ ۱۹:۳۲ شماره ثبت ۲۵۴۱۵
بازدید : ۱۰۳۵ | نظرات : ۵
|
|
زبان بازی زیان دارد؟
ندارد!؟ یا نه، دارد؟!
زبان ،داد برآورد سرم!حق دارد
دست بازی میکند هرچه بخواهد میکند
پا بازی میکند هرجا بخواهد میرود
چشم بازی میکند هرچه بخواهد دیده است
گوش بازی میکند هرچه بخواهد بشنود
دل نظرگاه و نمایشگاهست هرکه خواهد میرود هرکه خواهد آید
شکم از توبره پر آخور مفت هم هست(آخور مفتم هست)...
خب زبان بسته زبان حق دارد!
هرچه خواهد گوید!
گاه حرف شکمی ! گاه کمی بامنطق!
گه نشان از ره تزویر و ریا
گاه آرام کند گه به خروش
گاه از عشق معطر
هوس باده ی تر گاهی هم!
تن خود گاه به فحش آراید
گهیم(گهی هم)! زیر سخن می زاید!
گاه دشمن نشناسد همه را دوست کند
دشنه از دشمن خونین برباید گاهی!
به زبان ،بازی نو آموزید
شب شعری برود برگردد
انتهای شب شعر ! متحیر نشوید!
آن زبان سرخ زبون، رفته سپید آمده است!!
تو منه هرچه ! سر از کار زبان در آرد
و زیان بارترین عضو ،زبانست زبان آی زبان های زبان وای زبان...
هرچه پیش آید خوش آید؟!
به زبان راه حقیقت یاد بده
حق بگو راست بگو هرچه دلت خواست بگو
اختیارمن بدست کیست؟
ازخود ندارم قدرتی !
من اسیر خواهش دست و زبان و پا و چشم خود شدم
هرچه ناخوش کرده حالم را به بد تعبیرکردم ! چاره چیست؟
"قل عسی ان تکرهوا شیئا " هو خیر لکم
یا رب از بند رهایم بنما تا برسانم به هدف
بشوم بنده و تسلیم تو نه بنده ی این آب و علف
93/1/18
كتب علیكم القتال وهو كره لكم وعسی أن تكرهوا شیئا وهو خیر لكم وعسی أن تحبوا شیئا وهو شر لكم والله یعلم وأنتم لا تعلمون جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد( در حالی كه برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن كه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید. (216) سوره بقره
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.