سه شنبه ۴ دی
|
دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)
آخرین اشعار ناب بیژن آریایی(آریا)
|
کنون خوانمتْ من ز ایلی دلیر
که دارم ملِک شاهی اشْ نام ویر
دلیر و نژاده به ایران زمین
نشیمنْ سنندج، به ایلام؛عراقش چنین
همه گُرد و رزمی ، دلیر ، با نژاد
چنین مردمی کم ندارم به یاد
کنون گویم از بخشْ بندی به ایل
که دشمن کشیدند، همهْ شان به میل
نخست طائفه آید و پس بُنه مال و مال
سرانی به تاریخ ندارند هُمال
بزرگی که ایلش کند فرّهی
که حاجی فرامرز و کُنیه اش بود اسّدی
طوایف که خوانم من از نام آن
همه مهربان؛ سربلند در جهان
خمیس و رسول وند ، نقی و گلان
در آنجا فراوان بود پهلوان
خلیل وند و روسگه،خلف مهرِ شاد
که میهمان نوازند و بر دوست ،یاد
دو بَگ دارد آن قومُ در این دو بین
یکی کاظم و آن دگر هم حسین
ز قیطول و کَلْوَند و باونگِ گُرد
ز چه ؛کس چو نامی از اینها نبُرد؟
سپس کل کل و قطره سیْه آیدش
بلندی ایران ز آن بایدش
چو کوکی و خیر شه برم نامشان
خداوند جانم نگه دار شان
شکر بگ ؛ سپس هم علی را نظر
که بودند همه در پی صد خطر
دو قرصه ،کنار وندِ دل پاک وجان
همه گفتمی از دلیر مردمان
------------------------------------------------------------
دوستان کُرد ببخشید اگر طائفه ایی از قلم افتاد
برگ سبزیست
--------------------------------------------------
کُردها برادران ما بودند از دیرباز.....
پس به خود می بالم از داشتن همچنین برادران
با نژادی.این سروده حماسی نیز ارزانی تان باد.
--------------------------------------------------
مه ڵکشای ئاۆ هِنزا تو بیاراۆ خاتِر
گوًاۆ لوًت برین بار سه د قاتِر
ملکشاهی را آن هنگام به یاد آور که
گوش و بینی به اندازه بار صد قاطر بریدند.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.