پنجشنبه ۲۹ آذر
من طلب مي کردم اين را بارها شعری از فرامرز فرخ
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۳ ۲۲:۴۵ شماره ثبت ۲۴۹۹۷
بازدید : ۳۹۹ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب فرامرز فرخ
|
من طلب مي کردم اين را بارها
نفس شيطاني ، مرا بنما رها
-
من که گفتم يا شنيدم مستدام
لغو و ياوه جمله در ، گفتارها
-
تا به کي اين سو و آن سو مي کشي
در رهم مي افکني ، اين خارها
-
پر نمودي جان من را روز و شب
هم ز عقربها و هم ، از مارها
-
از سلامت دور گشتم اي دريغ
تا چنين گرديدم از ، بيمارها
-
کارِ من آسان شد از ياد خدا
جمله بنمود ي تو از دشوارها
-
عاقبت کارم به رسوايي کشي
يا که باشم آخر از بيدارها؟
-
مي کني اصرار ، گمراهم کني
خسته هستم زين همه اصرارها
-
بسکه خوردم ضربه ها از اين و آن
خوش بوَد ساکن شدن در غارها
-
من ندارم کار خيري زين سبب
دور گشتم زان همه ايثارها
-
رفته ام درخواب بيدارم کنيد
تا روم در زمره ي ، هشيارها
فرامرز فرخ
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.