وقتی که ابروتو واسم چاقوی زنجان می کنی
وقتی لباتو پشت هم قند فریمان می کنی
وقتی مسیر بادو هی موهای تو کج می کنن
وقتی که باد و روسری با همدیگه لج می کنن
الحق که محشرم می شی
از همه بهترم می شوی
الحق که غوغا می کنی
معرکه بر پا می کنی
آتش به جونم می زنی ای فتنه با برق نگات
ناز چشات نیازمه بنازم ای ناز چشات
ارزون شده نقل و نبات از خندۀ کنج لبات
تو کوچه پنهون که می شم تا که بپرّم سر رات
از خونه بیرون می زنی
به دل شبیخون می زنی
نقل و نبات بهم می دهی
آب حیات بهم می دهی
تو کوچه ها پس کوچه ها راهای باریکو ببین
تو پستوهای خونه ها دلای تاریکو ببین
اشکای ماتم رو ببین چشای پر غم رو نیگا
چشای پرغم رو ببین اشکای ماتم رو نیگا
پر از غمه نگاهشون
تنور داغه آهشون
چشا به هم پل می زنن
به همدیگه زل می زنن
سیلی آبرو ببین که می زنن به گوششون
اونا که نون شب شده تمام فکر و هوششون
اوّلای زندگی ان تو دورۀ جوونی ان
از سر صب تا بوق سگ دنبال لقمه نونی ان
سفرۀ بی نونو ببین
دلای داغونو ببین
مردو ببین پیش زنش
پایین می افته گردنش
ای ماه من تو آسمون ابرای حیرونو ببین
جای درختا رو زمین برف زمستونو ببین
هوهوی بادای خزون از توی باغا می رسه
میمیرن اون بلبلکا دور کلاغا میرسه
پا شو بیا کاری کنیم
فکر شب تاری کنیم
از خنده خورشید بیاریم
برگ گل و بید بیاریم
پاشو که تا با همدیگه شبو چراغونش کنیم
با خنده زخمش بزنیم با خنده داغونش کنیم
پاشو لباتو غنچه کن بوسۀ بارون بباریم
رنگین کمون عشقو از تاریکی بیرون بیاریم
بندازیمش تو آسمون
که نداره رنگین کمون
این آسمون گناه داره
که ابرای سیاه داره
غلامعباس سعیدی