سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 4 بهمن 1403
    24 رجب 1446
      Thursday 23 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        پنجشنبه ۴ بهمن

        داریوش شاه

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ ۱۶:۵۲ شماره ثبت ۲۴۰۵۵
          بازدید : ۶۱۳   |    نظرات : ۶۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

         

        شهنشاه   پیروز  ،  یل    سرفراز

        نژاد   از   بزرگان ، شه  بی  نیاز

        بُودَ پور ویشْتاسب، ز  پشت  یلان

        به  آرشام  رسد  آن جهان پهلوان

        چو کمبوجیه  از وطن  رفته   زود

        گئومات  به  کشور   شهنشاه  بود

        خودش  را  به کژّی  بخواند بردیا

        که من پور کوروش، امیر بر  شما

        درون  وطن  پر  هیاهو  ؛   شلوغ

        ز دست شهنشاه  که  ذاتش  دروغ

        چو   پژمرده   گشتند همه مردمان

        ز  جور  و  ستم  در وطن بی امان

        همه  در  تکاپو  و  جنگ  و ستیز

        که  شاید  کنند  مردمان  زان گریز

        به  یکباره   آمد   به  مردم  فرود

        چنینش بخوانْد، بر وطن این سرود

        منم  شاهْ  داریوش ؛ پدر  بر  پدر

        بزرگیم  و  یک  یک  همه  تاجور

        بر  انداختُ  از  تخت شه نادرست

        بگفتا  نمایم   من  این را   درست

        نشست  بر   اریکه  شهنشاه  گُرد

        که ایمن  نمود  کشور  از  دستبرد

        همه  خاک  ایران  پر از اغتشاش

        شهنشه یکایک نشاندش به جاش

        همه  سرکشان را به بندی کشاند

        تو  گفتی  که  دیگر  ز آنها نماند

        سپس آمد آن شه ؛کند خاکْ شاد

        چنین است که گویندُ او زنده باد

        وطن  پاره پاره شه نیک زاد

        که هر پاره را دست ساتراپ  داد

        سپس    شاهیْ    راه   را  بنا کرد زود

        رهی  که  زسارد  تا به شوش  می نمود

        سپس    گارد     جاوید     نمودش   بنا

        شمارَش    به    ده    تا   هزار و به  پا

        سپس      مالیاتی       معین        نمود

        که مردم   ز   دادن    چه    خرسند بود

        سپس   دید   که راهی  ز شامات و  مصر

        که     باید   رود   هند؛   ندارند     جِسر

        بنا      کرد    و   مردم     همه   شاد شد

        تجارت در این مرز و بوم هم چه آزاد  شد

        سپس   حکم   کنکاش  بداد   بر    کانال

        سوئز   خواند   آن   را   شه   بی  هُمال

        پس   آنگه    نمود    پول   کشور درست

        دریک    نام  آن    را    نمودم      جست

        به    هر    رو   شهنشاه     بیدار      ما

        بزرگی سزاوار اوست ،شاه هوشیار    ما

         

                       ==============

        اریکه=تخت شاهی

        جِسر=پل

        ساتراپ=استاندار امروزی

        شاهی راه=راه شاهی؛ترکیب اضافی مقلوب

        بی هُمال=بی مانند

         

        دوست مهربانم اگر نقد می کنی

        خواهشن زیرش بنویس چگونه

        باشد بهتر است

         

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2