پنجشنبه ۲۹ آذر
آغوش ِ ملک الموت... شعری از وحید خانمحمدی (ياور)
از دفتر اسیر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲ ۱۳:۱۴ شماره ثبت ۲۴۰۱۴
بازدید : ۴۰۹ | نظرات : ۱۶
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
نمیدانی..!!!
وقتی دلتنگ ِ
نبودنت می شوم
دیوارهایِ اتاقم
سردند و بی روح
وجودم
جولانگاه ِ ارواح سرگردان می شود
آینه ها سیاهی میروند
برایم
هم رنگ چشمانت
اشک میریزند
کابوسها پر رنگ می شوند
قناری
پر میریزد کنج قفس
کلاغان
شور شیداییم را
مرثیه می خوانند
و من و تو
مصلوب این فاصله هاییم
و آنجاست که
معنای دنیا برایم
بی تو
جهنم دره ای تاریک است...
پ.ن: آغوشی که بوی تو را ندهد
آغوش ِ ملک الموت است بانو...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.