سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        ردپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا (قسمت اول )

        شعری از

        مصطفی فخاری

        از دفتر شعر طیّب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۹:۵۲ شماره ثبت ۲۳۹۷۹
          بازدید : ۴۶۸   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مصطفی فخاری

        اهل اصفهانم  روستایی

        غرق روزگارم با نداری سازگارم

        صدایم بد نیست ذره ای بی تکلمم

        ملولم از سردی ها معلولم از دست و پا

        مادرم همجنس آب پدرم با دلی شاب

        دوستانم همه سبزند

        خدا کمی نگاهم می کند .شکر!

        به بدیهای سختم به عمر بدبختم

        ستیزم را در چشم شما نمی گنجاند

        من دین محمد دارم

        مهرِ ولی

         درهر نفس حسنین را دوست دارم

        قبله ام در راه شیری

        ساجد است الگویم

        دشت پر گل می بویم

        روحم تبلوری چون قطره های باران

        رو به آسمان می بارم

        من وضو با اشک زمان می گیرم

        نماز به رنگ آسمان می خوانم

        کعبه ام مثل گوهر یک غنایی 

        کعبه ی چشم من دلِ بینایی

        اهل اصفهانم روستایی

        دکه ام نوشت افزار

        از نقطه ی بابا آب داد تا مقطع دانایی

        گاهی می فروشم قََلَم به کودکی

        بهر تکه نانی ، نشود سفره ام خالی

        یا شاید شوم روزی خان

        چه آرزوهای پر سراب

        گِرددر خیال، نقش برآب

         کساد اندر کساد

        خوب می دانم افکار من پوشالی است

        اهل اصفهانم  روستایی

        شعری شاید بگویم

        به نگاهی در اوج به صفا یی از خاک پاک

        شعری از کوچه پس کوچه های شهرم

        یا خاطری درد ناک

        برادرم سر نهال نوجوانی

        برادرم سرتنه ی توانایی 

        برادرم از شوق عشق وطن

        برادرم با تیر هجوم دشمن کشته شد

        مادرم هر روز هنوز گریان بود

        برادری دیگرم  پای رفتن به پیشه کشته شد

        برادرم وقتی کشته شدآسمان سرخ بود

        از دل چاکم من می پرسم !

        این است مروت روزگار؟

        دو برادرم زیبا شدند

        زیباتر  از دانه ی انار

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0