دو بیتی های نجات
گرفتن بوسه ازلب بد گناهی است
به خون آغشته شد لب مرز چاهی است
پشیمان شد چرا بوسه چرا درد
ندامت در قیامت وزن کاهی است
***
نکن جوهر عشقت در عذاب است
گناهان را سپردی در کتاب است
به تو هشدار میدم مژده ای دوست
لب و چشمان و روحت در حساب است
***
کلام ناصحین بنگر چه نیکوست
ببین بالای چشمت شاهد ابروست
بخوان احکام قدرت در کتابش
عمل کردن فلاح روحت ای دوست
***
خدا حافظ اگر رویم نبینی
اگر مردم تنم وصلِ زمینی
مواظب باش دنیا بی وفا هست
شب وروزت همیشه در کمینی
***
مبارک باد حسّانی دلش شاد
به آتش زد سپاه کفر و الحاد
به جز الله ندارد تکیه گاهی
کمک هر گز ندیده وقت فریاد
***
دلم می خواهد آن فریاد آزاد
پرستویم بهارم گشت و امداد
فضایم بسته شد از ظلم اخگر
معلق مانده قلبم خفته در باد
***
دلم زنجیر بسته گفته هایم
زمان پر درد کرده خنده هایم
لبم غنچه زد و قلبم پر از درد
سکوت و شهر غربت می ستایم
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 23/11/1392