يکشنبه ۲۷ آبان
آيينه شعری از رضا نظری
از دفتر شعر نو نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ ۲۱:۰۰ شماره ثبت ۲۳۴۳۸
بازدید : ۶۵۳ | نظرات : ۹۴
|
|
در آينه خنديدم!
-عكس رخ خود ديدم!-
محو است و نمايان است
پير است و جوان گويي
يا پير شدستم من!
يا آينه پر زنگار
يا هيچ يك و اين عيب
از ديده ي گريان است
مي گريم و مي خندم
مي سازم و مي سوزم
ديوانه و مجنونم
يا عمر به پايان است؟!
در ساحل دور از من
خميازه كشد هستي
يا چاك غمي ديگر در دامن و در جان است
افتاده ام اينك من، در دام تسلسل ها
-نيلينه ي گردابي، دور از لب هر ساحل-
هستي و عدم گفتم
اين راز غبار آلود
عمرم به عبث طي شد
در غايت وهن و وهم
در عمق سفاهت ها
در دام اباطيل ام
در شيشه ي ساعت ها
چون عقربه اي ناكام
مي چرخم و مي چرخم
چون ريزه شني محصور
در شيشه ي دوران ها....
1391/2/20
تهران
پ.ن.
آن زمان هنوز هم تحت تاثير بيدل بودم....
البته هنوز هم هستم!!!
مگر مي شود بيدل خواند و از او دل كند؟!!!
پ.ن.
خودم بيشتر شعر را نفهميدم!!!(بيشتر نوشته هايم بداهه است!) كسي فهميد خبرم كند!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.