سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

        شعری از

        رضا رحیق

        از دفتر رحیق نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ فروردين ۱۳۹۰ ۱۶:۱۹ شماره ثبت ۲۳۳۸
          بازدید : ۱۲۸۰   |    نظرات : -۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا رحیق

         

        من کجایم ؟

        این دل افسانه مجنون-

        ز که آموخته است ؟

        یا که منصور کجا از سخنم جاری شد ؟

         و بفتوی سلوک ملکوت

        انا الحق گویان

         وحده گفت

        سرابی پیمود ؟

        من سرابم

        تو هویدا شوی آزاد شوم

        من غلامم

        قمرت رو بنماید رستم !!!

        من اگر جلوه لیلا به کلوخی ندهم

        خواهم باخت !

        آن قماری که به لیلاجی دوران

        زادست

        از ازل در بر من

        تافته ای مجنون را

        تا که سیبی شود آمیزه و اهدائی عشق

        اگرم بار دگر

        پرسی از ان سیب نفوس

        خواهم گفت

        جلوه عشق تو را تا ابد الدهر

        به قازی

        بزنم آدم وار

        تا که تبشیر کند مهدی جان پیمایت

        من غلام قمرم

        غیر تو گر پرتو عشق

        از جمودی بکند رشک به ایمان و یقین

        شرک بزاید نسبم

        مشتری

        من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

        تو به ما جز سخن ما نتراش و زمنم هیچ مگو

        از منیت بره ای مرغ شرر خورده عشق

        بر در میکده شمعیست

        ز تاراج غمت هیچ مگو

        من غلام قمرم ساحت عشقت کفنم

        من به سجاده مولای علی محو شدم

        و به صحرای عرفناک هدا رهن شدم

        تیر جفا بر کن از این پای اسیرم

        بده مینای عتیقم

        بر ده انگشتر شیدای عقیقم

        ملسی , شوخی و سیمای جمالت

        برده دل از کف و سودای شهیرم

        من غلامم

        من گدایم

        بده انگشترت ای ماه نگینم

        بده فریاد از این فصل سمیعم

        عجبا

        صد عجبا

        وادی حیرت گذران است

        درس وحدت به دلان است

        شور غیرت فوران است

        حکمتش آیه تقوای قران است

        من مسلمانم و فریاد بدارم

        که جهولان

        من غلام قمرم

        من مسلمانم و از هفت عتیقش بدرم

        من غلام قمرم مهد محمد(ص) پدرم

        بکن انصاف و دگر هیچ مگو

        شرفی دار بجز رسم وفا هیچ مگو

        غیر قمر هیچ مگو

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7