جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر غلامرضا رستمی(رضا رز آبی)
آخرین اشعار ناب غلامرضا رستمی(رضا رز آبی)
|
من به یاری دو چشمات
غم و از دلم پَروندم
برای نفس کشیدن
دلم و به تو رسوندم
دل طوفانی ام اما
مثل سرمای زمستون
تا که تو به من رسیدی
گرمی دست تو داد جون
حالا هر شب دل زارم
غرقه موجِ نگاته
دلم و مستی چشمات
غیر چشمات؛تو صداته
تو بیا راحت من باش
من تویِ چشات میشینم
اگه روزی تو نباشی
مرگ و یار خود میبینم
تو نرو دور نشو از من
حالا امشب که میخونم
اینو میگم تا بدونی
من رو حرفِ خود میمونم
بعضی وقتا این زمونه
منو بد جور می سوزونه
کلبه ارامشم رو
هر از گاهی می لرزونه
سرنوشت بازیش زیاده
نمی دونم چی نوشته؟
اگه باشی تو کنارم
زندگیم مثلِ بهشته
حالا من منتظر تو
تو که آرامش جونی
توی این سردی غربت
مثل مادر مهربونی
نمی خوام دور بشی از من
بری و بشی فراموش
نمی خوام علاقه من
بشه خاکسترِ خاموش
_ _ _
اگه رفتی جای دیگه
منو از یاد اگه بردی
اگه سیر شدی تو از من
به غریبه دل سپردی
عمرم و که سختی دیدم
تو به پایان میرسونی
توی شعرام میزنم داد
تو نمیری،تو میمونی . . .
غلامرضا رستمی "رضا رز آبی"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.