بر دل اثرش نیست به جز درد نهانش
یا رب مددی دور کنم شر و زیانش
تیری که به هم دوخته چشم ودل مارا
ازسنگر او خاسته و چله کمانش
گفتم که شبی پرکشم از دامن حسرت
یکبار زنم بوسه بر ان لعل لبانش
با اخم مرا مرد هوس خواند خدایا
اتش به وجودم زده با زخم زبانش
عمرم سپری گشت در این عشق خیالی
این جمله شنیدم من از چاک دهانش
خوش باوری از حدکه گذشت حادثه دارد
در لحظه اخر کشید خط و نشانش
درراه فنای دل ما عزم وهدف کرد
باهر کلک وقوت وزوری وتوانش
اول که نهان بود ولی دیر نپایید
عشق دگری داشت و گفتابه عیانش
اوازه این عشق جگرسوز رسیدست
برهرکه بداند غم دلتنگی وان درد گرانش
.........................................................................................................................................
دوستان عزیزم نقدسازنده شما باعث یادگیری بیشترورفع عیب بنده حقیر میشود لطفا ایرادات وزنی شهررا حتی درصورت نبود حوصله حداقل اشاره کوتاهی بفرمایید..
ازهمه شمادوستان سپاسگزارم