استادم مدام به من مي گفت براي كودكان شعر بنويسم! سعي خودم را كردم! نشد! هركسي را بهر كاري ساختند!!!
يكي بود، يكي نبود
تو كناره ي يه رود
خدا بود و بنده هاش
بنده هاي تابه تاش
مرد ماهيگير و تور
تنهايي نشسته دور
توي فكر بچه هاش
بچه هاي بي غذاش
................
رزق و روزي پريده از سر سفره اش ، ماهيگير
اميدم رختشو بست از در خونه ش ماهيگير
بچه هاش زار مي زدن ، داد مي زدن، اون قديما
نه برا كفش و كلاه، گرسنه شون بود قديما
حالا ديگه نمياد صداي واويلاهاشون
ديگه شاكي نميشن از صدا، همسايه هاشون!
-" مگه سيرن كه ديگه صداي زاري نمياد؟!
اگه سيرن پس چرا صداي شادي نمياد؟!"
- " نه عزيز، نا ندارن
كه صدايي در آرن
داد زدن هر چي نخواد، جون كه مي خواد
واسه جون، هر چي نخواد، خون كه مي خواد!
خون نمونده تو رگا
حتي تو جون سگا"
................
اون طرف تر ماهيگير
شده از زندگي سير
بالاتر قايقي ديد خيلي بزرگ
توي قايق آدمايي مث گرگ
خدا پشت سرشون
ماهيا دم پرشون!
ماهيگير تورشو جم كرد، ماهيگير
ماهيگير گردن و خم كرد، ماهيگير...
.........................
رفتيم بالا آب بود
اومديم پايين خواب بود
بالا رفتيم خدا بود
اين پايين مال ما بود
خواستم بگم كلاغه
ديدم سرم چه داغه!
كرك و پر كلاغه
ريخته! اينجا تو باغه!
باغي كه درخت نداره
تا ميوه در بياره
باغي كه درختاش آهنه
آجر و سنگش پيرهنه
كلاغه ديگه ويلونه
اسير و سرگردونه!
نه كه اون قديم ويلون نبود!
اسير وسرگردون نبود
ولي قديما اميدي داشت
توي دلش اميد مي كاشت
كلاغه كه جون نداره
دوباره پر درآره
پر درآره بال بزنه
_" خونم كجاس؟"- داد بزنه
كلاغه داره جون مي كنه
نا نداره زور بزنه
-" زور بزنه كه چي بشه؟"
-" جونش درآد! ذليل نشه!"
خوار شدنم بد درديه
آخر نامراديه
خداي ما نامرد نبود!
طالب آه سرد نبود!
خدا رو هم خريدن
پر كلاغا رو چيدن!
غصه ي ما تموم نشد
عدالتم عيون نشد!
1389/1/23
پ.ن.
يكي نيس بگه تو كاري كه بلد نيستي چرا دخالت مي كني؟!!!
پ.ن.
نقد هم آزاد! من به آزادي بيان اعتقاد عجيبي دارم ، اما در مورد آزادي پس از بيان هيچ ضمانتي نمي دهم!!!