بیچاره آدم

مـن خوشحــال تــرین آدمِ غمگیــنِ زمینــم ...!
 بیچاره آدم...
عاشق بود مثل من
 که بخاطر "تو" بهشت را هم قمار میکنم!!
چرا از چشمانت اجازه بگیرم!؟
 وقتی سرخی صورتم حرفهایم را
سانسور می کند
این راهی که تو می روی انتهایش
 در دست چپ یک کوچه است
 که تو به علی خواهی رسید نه به من!!
چه اندازه راست می گوید، نمی دانم!
 وقتی چشمانت چپ چپ نگاهم می کند!!
در این روز گار تلخ فرو رفته ام
 در رویاهای شیرین با تو بودن...
 و شوری اشک هایم طراوت می بخشد
آری... من کوهم!
کوهی که درد را زاییده
 اما باز تکیه کردن
 به شانه هایت را دوست دارم!!!
شاید کفاره باشد!
این که "تو" رفته باشی و
من هنوز عاشقت باشم...!
وقتش رسیده است بیایی
 و پاییز را به آخر برسانی
 گیسوانت را نبند،
 میخواهم امشب را یلدا کنم...
 دلخوشم
 به مرهم نوازش دستانت اما تو ...
 تا زخمی نو بر دل نزنی
 دستی بر زخم کهنه ام نمی کشی!
پ:ن:"تـــــــو" را کـــم داشتن، کـــم نیست ...
از تکرارِ نــــامِ تـــوست که نــو می شَـوم

– —––уєѕ , ι αм ƒαllιηg ¯