نگاه زیبایت مراست ، در دست
دلم از حضورت، غیابت مست
مرا عشقیست به وفای یاران
مرا روحیست به نوای باران
دردم همه شعرست و شاعری
مرهم همه نطق است و ناطقی
دوستانی گردم به شفافی جام
نیست مرا حق سخن لام تا کام
زده بر دو نرگس هایم عشق ، جوانه
کرده رقص گل خنده برلبانم ، مستانه
باترس و لرز فراوان پا به دنیای کلاسیک گذاشتم
امیدوارم به بزرگی خودتون بر من ببخشایید جسارتم را...