امشب به جرم زندگی ۶۰ بار از بر کن
من مردم و در من تمام زندگی مردست...
از لطف جهلی که گریبان گیر این قوم است
ما هم میان سایه ها بی مایه پژمردیم
ماییم و یک دنیا سکوت و هرچه باداباد
یا که به قول قیصری،شیرین تر از فرهاد
ماییم و جسمی بر زمین افتاده در کوچ قلندرها
ما مولوی کش های حافظ پوستین در جسم بٌخت النصر...
ای آفتاب زندگی کافیست،طغیان کن
دیگر متاب و سایه ها را مرد میدان کن
بگذار قدری واقعیت، چهره بنماید...
اینجا تمام شعرها در قافیه مردند
خمپاره ها مهریه ی زن های افغانند
زنها میان آرزوهاشان چه بی پروا
برجسم بی جان برادر حجله می گیرند
اشکی ز چشم کودکی در غزه می ریزد
می آیدو با غربت طفلان بغدادی
آرامشی در دجله میگیرد
مردی سه کودک را به دوش خویش می گیرد
در خویش می میرد...
در سوریه زن ها حراج و مردها مردند
صدها ویتنام را دوباره زنده گرداندند
سایگون،ناکازاکی و صدها جنگ عالم گیر
تاریخ تکراریست در سریال این شب ها
جٌنگی به نام جنگ با اجرای عمو سام...
ما مردمان قرن آهن حال در فکریم
جام جهانی را چه تیمی میبرد برسر...
امشب به جرم زندگی ۶۰بار ازبرکن
ما مرده و در ما تمام زندگی مردست...
...یلدای92...