می دیدم
در چشمانت می دیدم
آن دم که غرورم را زیر پاهایت له کردی
حسرت را دیدم
ولی حال که دستت در دست اوست
بگو ببینم
رو به کدام آسمان برای خوش بختی ات دعا میکنی؟؟؟
مگر نشنیده ای که می گویند:
آه مظلوم زمین نمی ماند!!
*****************************************
روزها در پی هم سپری میشود
پاییز گوله دلتنگی را
با حسرت به دوش میکشد
انگار خدا هم عاشق پاییز است
چون
آخرین شبش طولانی ترین شب است
انگار خدا
هم عاشق است
*******************************
آهای مفرد مذکر غائب من
آرام بخند
خدا صدای خنده هایت را میشنود
دوست ندارم زمین خوردنت را ببینم
آرام بخند
******************************
ثانیه های ساعت دیواری اتاقم ساکت مانده است
حرکتی نمیکند.
تنها تو بودی که معنا میدادی به همه چیز
ولی حال چه؟؟؟؟
به ثانیه های ساعت
معنای دوباره دیدنت را میدادی
ولی حال نمیدانم به چه امیدی
به ثانیه های خاموش ساعت نگاه کنم
چون
عقربه های ساعت فقط عددی را نشان میدهند
که تو رفتی
****************************
چنان سرنوشت بر من تازیانه های تنهایی میزند
که دیگر
یاد و خاطرت را از ذهنم همانند پوک عمیق سیگار دود کرده ام
ولی
میدانم
روزی باز خواهی گشت و حسرت بودن بامن را داری
بدان
وعده دیدار ما روزی که دلتنگ شدی
ولی
من دیگر
حتی به خوابت هم نمی آیم