سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 4 اسفند 1403
    24 شعبان 1446
      Saturday 22 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        شنبه ۴ اسفند

        ساحل سرنوشت

        شعری از

        نیره ناصری نسب

        از دفتر شمیم پاییز نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲ ۱۶:۲۴ شماره ثبت ۲۰۷۶۶
          بازدید : ۶۳۶   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیره ناصری نسب

        گویمت یک داستان ای یار من

        هست در اندیشه و افکار من

         

        یک حقیقت ، داستانی راستین

        روز محشر ، داوری ها را ببین

         

        داستان دختری در سادگی

        چون دلش پژمرد ، گرفت افسردگی

         

        زاده شد در خانه ای پردردسر

        که فقط می خواستند تنها ، پسر

         

        فقر بود و ماتم و اندوه و غم

        سفره خالی ، لقمه نانی بیش وکم

         

        چون که دختر زاده شددر آن محل

        زانوی غم را گرفتند به بغل

         

        نه نوازش ، مهری و نه بوسه ای

        پس رها کردند او را گوشه ای

         

        بعد از او آمد بدنیا یک پسر

        پس همی کردند او را تاج سر

         

        دخترک بیچاره شد از آن زمان

        در دلش ماند یک نگاه مهربان

         

        با دل غم دیده اش او می گریست

        پس دلش پژمرد گفت ، غمخوار کیست

         

        دخترک در خانه چون پایی گرفت

        مادرش او را به بیگاری گرفت

         

        آشنا شد دار قالی با دلش

        مونس او  همره روز وشبش

         

        چون که تار و پود قالی رابدید

        از دو دست کوچکش خون می چکید

         

        بافت قالی و گره بسیار کرد

        پس خداوند هوش او سرشار کرد

         

        نقش ها زد بر دل این روزگار

        شد پناه ومونسش پروردگار

         

        دست ها را برد سوی آسمان

        کی خداوند بزرگ و مهربان

         

        در میان زندگی یاور تویی

        خود قضاوت کن فقط داور تویی

         

        سرنوشت من که باشد این چنین

        وصل کن من را به اصحاب الیمین

         

        دربرش بگرفت رحمان رحیم

        دور شد از او ، شیطان رجیم

         

        صبرها کرد ودعایی بیکران

        ساحل امنی بداد درقلب و جان

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6