يکشنبه ۲ دی
شد قضا شعری از رضا رحیق
از دفتر رحیق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲ ۱۵:۰۲ شماره ثبت ۲۰۷۶۴
بازدید : ۱۱۲۲ | نظرات : ۲۵
|
|
تا خم ابروی جانان را بدیدم ، شد قضا
ناز او را چون خریدم ، دل بریدم ، شد قضا
بر در میخانه بگذشتم ، رفیقان ناخلف
از قضا پیمانه ها را سرکشیدم ، شد قضا
گنجۀ پیدای خورشیدم تماما مشتری
سجده در محراب خونین چون تپیدم ، شد قضا
باده خواران من قضای قربتم را می خرم
از همین حالا بگویم ، بوسه چیدم ، شد قضا
بخت من لیلائی و لیلای من در فتح غیر
سینه چاکم رخت خود را چون دریدم ، شد قضا
آفرین بر دلبرم در خانه بودی چون ورید
غیبت خود را بدیدم چون رسیدم ، شد قضا
می روم تا نام خود را در زمانها بشکنم
نام بی نامش در این سامان شنیدم ، شد قضا
آفتاب صبح دیدم دولت طلعت گشا
از رحیقش چون چشیدم آرمیدم، شد قضا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.