سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جنگِ طف 9 شجاعت و شهادت حضرت ابو الفضل (ع)

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر واقعه ی جنگ طف نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲ ۱۶:۱۹ شماره ثبت ۲۰۲۶۷
          بازدید : ۴۷۷   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جنگِ طف 9 شجاعت و شهادت حضرت ابو الفضل (ع)

        ظهر عاشورا به هر سو تاختند ، غیر ابو الفضل همه را جان باخــــــــــــتند

        انبار شد اجسادِ پاکِ دلبران ، روی شن خونابه گشته شاهـــــــــــــــــــــــدان

        زن و بچّه اشکِ هر سوزی شده ، العطش سر مشقِ پیروزی شـــــــــــــــــده

        ابو الفضل در معرکه ماند و حسین ، زینب و ایتام و زین العابدیــــــــــــــــــن

        هیچ امیدی ندارند در ظفر ، همه جا در حیطه شد زنگ خــــــــــــــــــــطر

        ناله های تشنگی آواز شد ، گریه زاری در حرم آغاز شـــــــــــــــــــــــــــــد

        مشک خشکی روی بالینش گذاشت ، ابو الفضل در بارِ سنگینش گذاشـــــــت

        علم را برداشت و آمد یکدمی ، پیشِ سید الشهدا با خرّمــــــــــــــــــــــــــی

        گفت ای لپِ دلم مهلت بده ، وقتِ آب آوردنم رخصت بــــــــــــــــــــــــــــــده

        بچّه ها تشنه لبان خشکیده اند ، تلخی و غم در مصیبت دیده انـــــــــــــــــد

        وعده دادم ساقیِ آنها شوم ، دوست دارم با خدا تنها شــــــــــــــــــــــــــوم

        نورِ دل شاید که برگشتن نبود ، دل ببخش از اینکه جوشیدم چه زود

        راهِ ما مکتوب گشته در زمان ، شادیِ ما د ر بهشتِ دلبــــــــــــــــــــران

        خواست پا را در رکابش می زند ، اشکِ اسبش باز تابش می زنـــــــــد

        در بغل بگرفته داداشش حسین ، گریه زاری شده سر ترکش به زیـــن

        علمدارِ کربلا جوشیده است ، چشمِ سرخش از غضب پوشیده اســــــت

        مثلِ باد و گرد بادی آمده ، سویِ میدان  عدل و دادی آمــــــــــــــــــــــــده

        برق می زد نوکِ شمشیرش  چو نور ، می شکافد صاعقه با عشق و شور

        رعد و برق آمد و ظاهر شد بهار ، العلقمی بیداد کرد از کــــــــــــارزار

        ابو الفضل تشنه و اسبش خسته است ، اسب را در آب تر لب بسته است

        گفت ای مختار لب تشنه چه زود ،  تو بخور تا من بنوشم  هر چه بــود

        مشک را پر کرد از رودِ فرات ، حس نموده آب پاکش چون نــــــبات

        مُشت آبی کرد تا نزدِ دهان ، یاد افراد آمده تشنه لــــــــــــــــــــــــــــبان

        آب را انداخت و بر تختش نشست ، مشک را محکم به سر رختش ببست

        هیچ کس در راهِ او ظاهر نشد ، شمر بن ذولجوشنی ماهر نشـــــــــــــد

        هلهله از سویِ زینب را شنید ، با مشکِ آب از رویِ اسبِ خود پــــــــرید

        بچّه ها سیراب گشته از دلیر ، بارِ دیگر باز گشت نزدِ امیــــــــــــــر

        آب در ظرفش کم است کافی نبود  ، باز گشتی سویِ دریا دل گــشود

        بارِ دیگر راهیِ میدان شده ، با حماسه قهرِ دل برّان شــــــــــــــــــــــده

        نزدِ رود العلقمی راهش گشود ، دور تا دروش درخت نخل بــــــــــــــــود

        ظرف بارش با صراحت آب کرد ، اسبِ خود با دلبری سیراب کــــــــــرد

        زود بر گشته که زینب تشنه ماند ، چهار روزی بی غذا و گشنه مانـــــد

        کوفیان طعنه زنان  از پشتِ ابر ، با حماقت می خورند دیوارِ صبــــــــر

        پشتِ نخلی غایتِ قطعِ دو کف ، مکر  کردند تا دو بازو شد تـــــــــــــلف

        دلبرم شمشیر به دندانش گرفت ، جان خیلی از رقیبانش گرفــــــــــــت

        عاقبت با تیر و شمشیر و عتاد ، کوفتند عبّاس و در صحرا فـــــــــــــتاد

        زود امدادِ حسین آمد و دید ، گفت ای فرزندِ زهرا دل پریــــــــــــــــــــــد

        سوختند گلهای زیبا در بهار ،   جایگاه دل شدند در لالــــــــــــــــــه زار

         

        جاسم ثعلبی (حسّانـــــــــــــــــــــــــــــــــی) 03/09/1391

        سروده بعدی جنگ طف شهادت طفلِ شیر خوار علی اصغر

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5