بازاین چه نغمه ایست که با ناله همدم است
باز این چه آیتی ست که سرتاسرش غم است
باز این چه محشریست که در عرش اعظم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه آتشی ست که با سینه شد قرین؟
دردی فکنده در دل داغی به ملک دین
باز این چه شعله ایست به سرمنشا یقین؟
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین؟
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
دردی به نای خسته ی ذوقم نموده رو
بندم ز بند میکشدم واژه مو به مو
دست سبو کشانده دلم پای آبرو
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو؟
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا که رفته است ز دست فلک حساب
گویا که گشته است نظام جهان خراب
گویا شده به کهکشان فروزنده انقلاب
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است.
دیگر مرا به عمر امیدی به عید نیست
دیگر به عید و عمر تمامم امید نیست
این سان که بهر هیچ امیدی نوید نیست!
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
بعد از تو غصه ی عالم محال نیست
دریای اشک و شور عزایم خیال نیست
حتی تبسمی به سلامی حلال نیست
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
یارب ببن که خون به دل لاله می کنند
بر گونه های لاله چسان ژاله می کنند
خون عزیز تو را در پیاله می کنند
قومی جفا و جمع دگر ناله می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
ای ابتدای عشق بنام تو گشته«عین»
ای انتهای داغ ز سوگت نشسته «غین»
ای خون بهای خون خداوند عالمین
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا حسین.....
======
22/8/92
خیلی احتیاج به دعاتون دارم...