جنگِ طف 4 مسلم ابن عقیل سفیر امام حسین در کوفه
اهلِ کوفه دل تکلّف کرده اند ، شکل قوم عاد تخلّف کــــــــــــــــــــــــــــــــرده اند
نامه ها ارسال کردند دعوتش ، با دل استقبال کردند همتّــــــــــــــــــــــــــــــــــش
راویان گویا که پی در پی رسید ، مخبرِ دعوت شدند ضدِ یزیـد
ظاهراً خواهان بیعت با حسین ، رشوه خوارانِ دل مستکبریـن
شیر در راهِ شفاعت آمده ، گام در راهِ عدالت ســــر زده
در دلِ دریا رسید ابنِ عقیل ، فتنه در کوفه فروزان شد چو ســـیل
وقتی مسلم پا نهاد شهرِ علی ، ظلم و استبداد کوبیده دلــی
صد هزاراز دلبران بدنام شدند ، با عنادِ حاکمان اعدام شدنـد
شهر کوفه شهرِ پر آشوب و سرد ، شهر اصنام غالب و مغلـــوبِ درد
هر کجا تخت و وزیری خفته اند ، با هزاران حارصی آورده انـــــد
جای جایِ شهر تاریک و خموش ، مسلمم در زیر دیگِ غم به جـــوش
پای در دروازه ی شهری گشود ، حرفِ دل در قلب و گیرنده نبــــود
خبر مسلم به کوفه چون رسید ، دور خود یک تن به جز طوعه ندیـــد
درِ رحمت بسته شد از آن صفا ، اعلام شد خبثِ یزیدِ بی وفــــــــا
مردِ خسته چون سرِ کوچه رسید ، از کلاغان سیاه دعوت ندیــــــد
زنِ پیری در خیابان دیده است ، رازِ خود با مهربانی خوانده اســــت
با متانت قدم در خانه نهاد ، از خستگی در خواب درباری فـــــــتاد
موجِ سربازان مسلّح با زری ، در خیابان گشت در پی اخـــــــتری
خبر در دربارِ ظالم پخش شد ، مسلم آمد در کناری نقش شـــــد
توده توده لشکر آمد نزدِ آن ، در سکوتِ شب نشستند رصــــــدِ آن
طوعه با مرشد دلی بیدار کرد ، خبرِ از درگیریِ اشرار کـــــرد
مردِ میدان دست بر شمشیر کشید ، هر که آمد در کنارش سر بریــــد
پاره پاره گشت دیوارِ ستاد ، از خستگی یار دل از حمله فــــــــــتاد
سیلی از دشمن به طعنش سوختند ، از قیامت ترس دل افروختـــند
طوعه با هلهله و آه و هوار ، همرهی کرده مهمانش در دیــــــار
با وفایش سر و جسمش تیر خورد ، حرفِ آخر اشهد ان را دیر بـــرد
شیر درنده به یک جایی رسید ، از همه جاها مسیر دل ندیـــــد
کثرتِ سرباز و غربت این دلیر ، دستِ قربانگاهِ باطل شد اســـــــیر
با حماقت دست و پا حلقه زدند ، سر کشان نزد امیری برده انــــد
حکمِ ظالم بر دلِ جوشیده خون ، قله ی قصرِ ستم شد سرنگـون
ماند جسمش در کنارِ دیده ها ، خواندند الفاظ قهرش زنـــــده ها
اولین مظلوم دل در کوفه سوخت ، با شجاعت دل به سردارش فروخت
این خبر در کوفه پیچیده چنان ، حسین در راهش شنید این تک بیـــان
سخت آزرده شده دل از جفا، در سفر سفیر دردش شد فــــــــدا
جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/08/1391
منتظر سروده ی بعدی جنگ طف 5 سختی ســــــفر و
اعتراض قافله ی امام توسط لشکر حر بن یزید الریاحی