هراس و ترس بهر چيست اي دوست
هراس الحق جدايي از ره اوست
هر آن كس هست معبودش ، خدايش
حديث من توانم شد ندايش
وليكن ترس اندر زندگاني
شود قفلي به پايت تا بماني
بلي ماندن ، نه رفتن نه رهايي
بلي حسرت ، نه پرواز و جدايي
هدف ها مبهم و مقصد شود دور
جدا شد اين دلت از رحمت و نور
بود اين ترس از كمبود ايمان
شود سستي بلاي اين دل و جان
هر آن كس ، ترس ، نزدش بيشتر بود
در آخر، مزد ترسش نيشتر بود
بلي اين نيشتر راهش جدا كرد
بلي اين كار او را بي خدا كرد
وگر او مرگ را پايان بداند
در آن دنيا كسي با او نماند
خيالش بود بعد از اين رهايي است
رهايي از بلا و از جدايي است
نه جانم بعد از اين قوتش عذاب است
بلي ، حالش در آن دنيا خراب است
بود اين قسمت هر كس كه ترسيد
ره اين باشد ، اگر درگير درسيد

************************************************************
 

ره الهي

هدف از زندگاني چيست اي دوست

هدف غير از گدايي در ره اوست

ره دلبر رهي پر دام و زهر است

رهي پر از بلا و پر ز قهر است

گدايي در رهش كار خطيري است

و تنها چاره كارش دليري است

چو در اين ره دگر سختي نباشد

برايت بعد از اين بختي نباشد

بود سختي دواي چشم دل ها

شود آرامشي بر خشم دل ها

بشد مر هم براي زخمهايت

شود مهري به جاي اخمهايت

پس اين سختي در اين ره بد دگر نيست

درون هر بلا حكمت مگر نيست

شدي بيدار در ره از خطايا

بود نعمت برايت اين بلايا

شود روحت بري از هر پليدي

بشد سختي به نزدت چون كليدي

وگر حكمت شود نزد تو پيدا

شود مهرش براي تو هويدا