جایتان خالی؛این شعر یادگار آن شب بیاد ماندنی بود که خوانده شد.تصاویرش هم در پایین صفحه قرار دارد.
"نمازساز"
جنس حرفت حریر مستانه است
همنشینی تو صمیمانه است
تازگی ها بهار می باری
پا به جای بنفشه می ذاری
دل کنارت حریم باران است
سایه سارت همای خوبان است
وسعت بیکران مهتابی
چون سه تار ترانه می تابی
روشن از چشم ناز عرفانی
کنج این دل ترانه می خوانی
سیرت بی نشانه ات نور است
مشرق دور بودنت؛ دور است
التماس نماز را مانی
چون لب اهتزاز می رانی
آیینه کوک کرده سازت را
همترازش کشیده نازت را
پایدار تبسمی چون گل
بر سکوتت نشسته صدها پل
سر به پایانه غزل داری
کنج دل را به رقص وا داری
سر به بالین عشق می سایی
حرمت اشک را چو می پایی
از شراب غزل تو سرشاری
از ردیف سحر دمی داری
نسترنهای شانه ات، خندند
بیدهای صنوبرت، لرزند
نرگست آرش کمانگیر است
پیش ماهت ،کمان زمینگیر است
یک سبد از شقایق آبی
نام من كن به نام مهتابی
چشمهایت چه خوب ورعنایی است
پشت پا افتد و تماشایی است
سیبهایت رسیده ِفصلند
سرخ از شرم لرزش وصلند
ساقه گندمت به رقص آید
دانه رقص در کمر کارد
شالی ناز تو اهورایی است
عیب کُرتم، قناص تنهایی است
کلبه ات می شود تماشایی
تا که چشمت کند فریبایی
سبزه هایت بهاره می چینند
کنج نازت کناره می چینند
بوی باران گم شده داری
تا به عشق کویر می باری
در بزن خانه را، چراغان است
جار دیوار خانه ، باران است
عطر کاهگل ترانه سازم کرد
درددل با نماز سازم کرد
جای جایت شکوه ،رقصان است
تخت جمشید عشق باران است
پرده هایت نوازش رویا
می نوازند ترانه فردا
آیه سوره ات بخوان با من
تا طلوع سحر بمان با من
کنج کرت نوازشت ماندم
هر چه شعر بود از برم خواندم
شعر هایم تورا کمی لرزاند
از من وتو فقط غزل جا ماند
مطلع بی نهایتم گل کرد
آخرش تکیه بر تسلسل کرد
بوی آدم ندارد ایــــن گندم
یک اورانوس تازه است، مردم!