بنام خدا
پنجمین شعر من در «شعر ناب»: یکی را دوست می دارم
تاریخ درج : 8 ابان 1392
تاریخ نگارش شعر : اسفند 1390
حتما شعر و ترانه « یکی را دوست می دارم » را شنیده اید
ترانه ای غمگین و نومید
من این شعر با تاسی از آن شعر سروده ام. اما با حس عاشقانه .
در واقع آن شعر غمگین را به یک شعر باطراوت و گرم تبدیل کرده ام ..
امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد
(( فقط یادتان باشد قبل از خواندن گزینه پخش موزیک را از پایین صفحه فعال کنید تا یک موزیک بیکلام فوق العاده زیبا و خاطره انگیز شما را همراهی کند.
مطمئن باشید در انتخاب موزیک خوش سلیقه هستم هرکس موزیکهای مرا از دست بدهد ضرر کرده ))
*************
یکی را دوست می دارم
که او با شوق بسیاری
ز احساسم خبر دارد
نگاهش میکنم سرشار
که غافلگیرش کنم
ولی او با نگاهی مست
مرا دیوانه می سازد
و شوری نو می اندازد
به برگ گل نوشتم من
که تو دنیای من هستی
و او با خنده ای گل را
به گیسوهای خود آویخت
و عشق خود به قلبم ریخت
به مهتاب گفتم ای مهتاب
برو سویش زمان خواب
ز قول من بگو بی تاب
که او را دوست می دارم
در آن دم هاله مهتاب
به روی منزلش افتاد
نگار از بسترش برخاست
و با قلبی پر از احساس
هوایم بر سرش افتاد
صبا را دیدم و گفتم
صبا برخیز و راهی شو
بگو نازش خریدارم
و او را دوست می دارم
صبا بی وقفه راهی شد
برایم تکیه گاهی شد
از اینجا تا بدانجا تاخت
پیامم را به او انداخت
و او با خود کند نجوا
بدون غصه و پروا
تویی که دوستم داری !!!
من از این عشق خبر دارم
و خود دیوانه و شیدا
تو را دوست می دارم !!!
ز هر افسانه ای برتر
ز هر عشقی مقدس تر