صداي نبض پاهاي تو

صداي پاهاي شب روي تنت جون ميگيرن

پولكاي آسمون لبي به دندون ميگيرن

روي بام خونه ها كبوترا منتظرن

نمي بينه چشماشون تو تيرگي ميخوان برن

توي كوچمون صداي تو فقط همهمه بود

صداي نبض ياهاي تو فقط زمزمه بود

تو سكوت كوچه گم ميشه صداي رفتنت

توي راه زندگي ميشكنه پاي رفتنت

كسي قلب ابرا رو تو آسمون بر ميزنه

مردگي به قلب خاك داره تلنگًر ميزنه

حالا كوچمون پر از سياهيهاي مبهمه

صداي پاهاي تو فقط تو كوچمون كمه

تو كوچه سپيدارا قد ميكشن تا آسمون

يه بار ديگه نگاه ميكنه حق به كوچمون

ميشه از باغ سحر تا كوچمون پل بكشيم

كنار گلاي قالي گل و بلبل بكشيم

يأسا تو كوچه تو بوي ياسا پژمرده ميشن

گربه ها و كلاغا تو كوچه سرخورده ميشن

دواي زخم پاهاي تو، تو رگهاي منه

اشك آسمون شروع لحظه هاي رستنه

شرجيه نگاهامون تا دستامون تب ميكنه

كوچه پشت به هر چي تاريكيه تو شب ميكنه